*ســـکوت شـــب*

اشعار زیبا

*ســـکوت شـــب*

اشعار زیبا

*روزمــــون مبــــــارک*



Myspace Comments - Hello And Hi



به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:


همیشه یک ذره حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود ” هست.یک کم کنجکاوی پشت “همین طوری پرسیدم ” هست.قدری احساسات پشت “به من چه اصلا” هست.مقداری خرد پشت “چه میدونم ” هست.یه عشق واقعی پشت “مواظب خودت باش” هست.و اندکی درد پشت “اشکالی نداره” هست


به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر 
میره، اما دیگه برنمیگرده

.


به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:

همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با

تو گریه میکنه عاشقته .
.

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:

کسی که دوستت داره ، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینکه بگه

دوستت دارم میگه مواظب خودت باش .

.
به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:

شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری ، اما هرگز اونی رو که با تو

اشک ریخته ، فراموش نکنی .

این بار مینویسمت…


” تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذ


گیر خواهم انداخت


شاید اینگونه بشود تو را


” تجربه ” کرد…!!!


برای تویی که قلبت پـاک است…


برای تو می نویسم……..


برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست…


برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…


برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…


برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…


برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است…


برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی…


برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی…


برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است …


برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است….


برای تویی که قلبت پـاک است…

برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است…


برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…


برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…


برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است…


برای تویی که آرزوهایت آرزویم است……….


دوستت دارم تا ……..!


نه…!


دیگر برای دوست داشتن هایم تاریخی وجود ندارد


بی حد و مرز" دوســــتت دارم"



خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم


دوری ،


آزمــون ِ دلـــهـاست !


یـــا دلتـــنگ مـی شــوی ..

یـــا ..


فــرامــوش !!!



هــــــــرجــــــا هســــــتی به آســـــــمان نگـــاه کـــــن


 بگـــــذار دلخوشــــیم این


 باشـــد که آسمانــــمان یکیــــــست!!!!!!!!!!





سکوت کوچه‌های تارِ جانم، گریه می‌خواهد


تمام بندبند استخوانم، گریه می‌خواهد


ببار ای ابر باران‌زا! میان شعرهای من


که بغض آشنای آسمانم، گریه می‌خواهد


بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم


و آهنگ غزلهای جوانم، گریه می‌خواهد


نمی‌خواهم دگر آیینه راچشمان من مُردند


که در متنش نگاه ناتوانم، گریه می‌خواهد


چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی


که حتی گریه‌های بی‌امانم، گریه می‌خواهد




دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم



شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم



انگاری کوه غصه ها رو سینه ی من اومده



باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده



دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم



تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم



حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم



من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم



دلم گرفته آسمون ، یه کم منو حوصله کن



نگو که از این روزگار ، یه خورده کمتر گله کن



منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم



برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم

آیکونهای زیباساز


سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی


شاید امشب سوزش این زخم ها راکم کنی


آه باران من سراپای وجودم آتش است…


پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی…



ببار باران که دلتنگم....

مثال مرده بی رنگم

ببار باران کمی آرام....

که پاییز هم صدایم شد

که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد

ببار باران بزن بر شیشه قلبم....

بکوب این شیشه را بشکن







دلمــ.. برایــ.. کسیـــ.. تنگـــ.. است



خیلی وقت است که دلم برای کسی تنگ است ...


خیلی وقت است این دل بهانه میگیرد ....


دلم تنگ است و از این دلتنگی چشمهایم بارانیست ...


چشمهایم بارانیست و دلم هوای او را کرده است ...


یک عالمه درد دل در این دل خسته نهفته است....


دلم تنگ است برای لحظه ای دیدار ، برای لحظه ای نگاه به چشمانش !


دلم برای کسی تنگ است که او در کنارم نیست ....


دلم بدجور هوایش را کرده است ...


در این حال و هوا ، در این لحظه های پر از تنهایی آرزو داشتم او در کنارم بود...


حالا که در کنارم نیست احساس تنهایی میکنم و این دل در حسرت یک لحظه


 دیدار با اوست ....


این دل بی طاقت برای کسی تنگ است...


کسی که آتش دلتنگی را در دلم نشانده است ، اما در کنارم نیست تا این آتش را


خاموش کند... و همچنان این آتش، قلبم را می سوزاند !


خیلی وقت است دلتنگ کسی هستم...


خیلی وقت است دلم هوای کسی را کرده است...


به چه کسی بگویم درد این دل را ، من که به جز او همدلی را ندارم!


به چه کسی بگویم راز این دل را ، من که به جز او همرازی را ندارم!


 در کنار چه کسی قدم بزنم ، نگاه به چشمان چه کسی کنم ، دستان چه کسی را


بگیرم مگر به جز او چه کسی را دارم؟


در این دنیای بزرگ تنها اوست که مرا دلتنگ خودش کرده است ....


کاش در کنارم بود ، کاش تنها لحظه ای او را میدیدم تا درد این دل پر از نیاز را به او


میگفتم ، درد دلتنگی هایم را برایش میگفتم....


دلم برای کسی تنگ است ، ولی او کجاست که بداند در این گوشه از این دنیا دلی است


 که در حسرت دیدار با او  همچنان چشم به راه نشسته است....


آیکونهای زیباساز


خدا جونم، هیچ وقت تنهام


نذاشتی...




درگیر رویای توام ،

منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت ،

تو منو انتخاب کن

خواستم بهت چیزی نگم ،

تا با چشام خواهش کنم

درا رو بستم روت ،

تا احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی ،

انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری ،

اصرار من بی فایدست ...



تمام برگ های دفترم تمام شد

قلمم به پایان رسید

دستم سست شد

چه سرمشقی دادی به من ...؟

هنوز هم می نویسم :

" دل دادن خطاست "





6292017-b.jpg (500×359)




نقطه، سر ِ خـط زندگی

این خط لعنتی را می خواهی چکار؟

وقتی دست تـو دست کودکی است

کــه تنــها

کلمــات اول خـط را زیبـا می نویسـد

و برای کلمـات بعـدی دست کوچکش خستـه می شود

و

دیـگر خـودش هم نمـی تواند بخـواند

بـرو

بـی آنکه حتی بنــویسی 


اینطور نمیشود 
باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد 
غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست.....



بزار یه دیـــــــــــــــونه یه عمر نگات کنه ...

اما ...

نذار یه نگاه یه عمر دیــــــــــــــونت کنه....!!!


دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید:

معنی عشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :

عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو ،

از کوله پشتی مدرسه ام بر میداری ،

و من هر روز بازهم شکلاتم رو همونجا میگذارم ...




کلاغ .........پَــــــــــــــــــــــــر

گنجشک ... پَــــــــــــــــــــــر

پرستو ... پَــــــــــــــــــــــــــــــر

لبخند میزنم و به خودم میگم: دختر، باید یاد بگیری

بعضی آدمها ... پَــــــــــــــــــــــــــــــر

یادو خاطراتشونم.......پَـــــــــــــــــــــــــــر 



دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد وشکست
باز هنگام سفر بود 
ومن از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
واز این عشق گذر خواهی کرد
ونخواهی فهمید
بی تو این باغ پر از پاییز است



امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

از تو

خلاصه کردم

ای کاش می شد

یک بار بگویم ” دوســـــــــتت دارم ”

ای کاش فقط

تنها همین یک بار

تکرار می شد!





من باتو زیر باران نرفتـــه ام

اما باران که میبارد...

دلم برایت تنگ میشود.. 




جملات عاشقانه  

رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

آنجه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی آنجه را که دوست نداری تحمل کنی . همیشه باور داشته باش که خدا تو را فراموش نمی کند حتی اگر تو او را فراموش کرده باشی

نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم

عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست

یک نفر ..... یک جایی..... تمام رویاهاش لبخند توست و زمانی که به تو فکر می‌کنه احساس می‌کنه که زندگی واقعا با ارزشه پس هرگاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش یک نفر ..... یک جایی..... در حال فکر کردن به توست
خدا به تو دو تا پا داد تا با آنها راه بروی. دو تا دست داد تا نگه داری. دو گوش برای شنیدن و دو چشم برای دیدن داد ولی چرا فقط یک قلب به تو داد؟ چون قلب دوم تو رو به کس دیگری داد تا تو آن را پیدا کنی
خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن غم های گذشته، فراموش نکردن عبرت های گذشته، غنیمت شمردن حال و امیدوار بودن به آینده

مهم این نیست که قطره باشی یا اقیانوس، مهم این است که آسمان در تو منعکس شود.

لازمه ی خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست، بلکه حذف کردن افکار کهنه است، افکاری که به هیچ دردی نمی خورند.
-
زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن سعی کن همیشه طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی نیازی به پاک کن نداشته باشی.

اگه تو خدا را فراموش کردی این رو بدون اون هرگز تو رو فرا موش نمی کنه چون دوست داره
مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصمیم میگیرند. خوشبختی به سراغ کسی میرود که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را نداشته باشد. دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

اگر نماز گزار بداند که چقدر از رحمت الهی او را فرا گرفته هرگز سر از سجده بر نمی دارد... بسیج قزوین 

چه بسا اشخاصی که تنها با طنین کلنگ گورکن از خواب غفلت بیدار می شوند. ناپلون بناپارت

عشق را دوست دارم ولی نه در قفس ...زندگی  را دوست دارم نه در هوس ...تو را دوست دارم تا آخرین نفس

عشـــقچنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند ...
 
دو دریچه دو نگاه دو پنجره، دو رفیق دو هم‌نشین دو حنجره
دو مسافر تو مسیر زندگی، دو عزیز دو همدم همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم، قصۀ‌ عاشقی رو بلد شدیم
فکر می‌کردیم آخر قصه اینه، جز خدا هیچ‌کی ما رو نمی‌بینه
دو غریبه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین
عاقبت جدا شدن دستای ما، گم شدیم تو غربت غریبه‌ها
آخرِ اون همه لبخند و سرود، چشم پُر حسادت زمونه بود
دو غربیه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زده ای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

بس که دیوار دلم کوتاه است . هرکه از کوچه ی تنهـــایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده . سرکی می کشدو می گذرد …

 

نظرات 1 + ارسال نظر
fatima یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.shabmahtabi51.loxblog.com

سلام عزیزم منم از شما ممنونم که مرا لینک کردین.منم شما را لینک کردم بازم به من سر بزن .بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد